واکسن دو ماهگی
بالاخره روز واکسن رسید امروز صبح ابتدا ١٠ قطره استامینوفن بهت دادم بعد راهی بهداری شدیم تو راه خیلی حالم بد بود استرس شدیدی داشتم همش دعا میکردم که خیلی اذیت نشی و راحت باشه تا رسیدیم ابتدا قد و وزن شدی که الحمدلله نمودار رشدت نرمال بود بعدش قطره فلج اطفال خوردی سپس من و بابایی پاهاتو نگه داشتیم خانم پرستار بی رحمانه سرنگ را تا ته تو رونت فرو کرد گریت تا آسمون رفت منم اونجا بود که بغضم ترکید نتونستم خودمو کنترل کنم وای چه سخت بود هنوز اولی تمام نشده بود که گفت بعدی آخه هم واکسن سه گانه هم هپاتيت B داشتی .الهی بمیرم مجبور بودیم چون ديفتري، كزاز، سياه سرفه بیماریهای خطرناکی هستند. رسدیم خانه تا پ...